بیتوجهی تاکی؟! قسمت ۲۳۶۱
محرومیت یا مظلومیت؟
فرقی نمیکند که بهقولمعروف هر دو ازدسترفته هستند تا علاوه بر بحران جوانی جمعیت آنچه باقی میماند نیز میانسالانی باشند تا درحالیکه نیمی از انرژی ذاتی خود را از دست دادهاند، از خواب غفلت بیدار شوند
فرقی نمیکند که بهقولمعروف هر دو ازدسترفته هستند تا علاوه بر بحران جوانی جمعیت آنچه باقی میماند نیز میانسالانی باشند تا درحالیکه نیمی از انرژی ذاتی خود را از دست دادهاند، از خواب غفلت بیدار شوند و چون دیگر توان و زمانی برای تغییر جهت ندارند، دستوپاشکسته مسیری فاقد انگیزه را سپری کنند؛ اما مقصر اصلی در انجام ناخواسته این اتفاق کیست که علیرغم بودجهای قابلاعتنا و کمنظیر همراه با نیروهای بالقوه و مشترکالمنافع در انجام مسئولیت، کم آورده و یا کوتاهی کرده است تا سرنوشت میلیونها دانشآموز نوجوان پس از 9 سال درس خواندن، آنهم نه به اختیار خود بلکه بهواسطه ابزاری گنگ به نام هدایت تحصیلی مشخص شود و این در حالیست که سالانه بهطور میانگین یک میلیون دانشآموز اسیر این مسیر ناشناخته هستند تا در این میان اکثر استعدادهای ناشناخته در بوتههای فراموشی و نسیان جا خوش کنند و کشف نشوند! البته ناگفته نماند دراینبین تفکرات ایدهآلیستی اولیاء دانش آموزان هم پیرامون آینده شغلی فرزندانشان همراه با چشموهمچشمیهای فامیلی در نوع انتخابهای غلط بیتأثیر نبوده و نیست. حالا مقاطع ابتدایی، دبیرستان و دانشگاه در هر مرحلهای
پایان یافته اما جوان تازه از خواب تصمیمگیریهای فردی و جمعی دیگران بیدار میشود و تنها میماند تا نتواند شخصیتی مطابق با تحصیلات خود به دست آورد. اینجاست که بیانگیزه بودنها مضاعف میشوند و انگیزهای به مهمترین شاخه زندگی یعنی وصلت ندارد؛ اما بهجز تفکر بعضی خانوادهها که درصدد کشف علاقه و استعدادهای ذاتی فرزندان خود نیستند، دیگر چه کسانی در روند این مسیر انحرافی مشارکت دارند؟ حمید یزدانی، مدیرکل دوره متوسطه اول وزارت آموزشوپرورش، میگوید: «با اجرای نظام ۶. ۳. ۳ در مدارس کشور، هدایت تحصیلی به معاونت پرورشی سپرده شد که این نوع هدایت تحصیلی خطاست چراکه مشاور پرورشی در مدتزمان اندک نمیتواند هدایت مفید و مؤثری داشته باشد، درحالیکه معلمان ۳۰ ساعت در هفته با دانشآموزان هستند و میتوانند استعداد دانشآموزان را بسنجند و نقش مؤثرتری در هدایت تحصیلی و شغلی آنها ایفا کنند. متأسفانه به دلیل اینکه هدایت تحصیلی در این سالها درست انجام نگرفته است، وضع آشفتهای داریم و رشته ریاضی در مناطق خالی مانده و انبوهی از دانشآموزان در رشته تجربی مشغول تحصیل هستند. تاریخمصرف اینگونه هدایت تحصیلی چند سالی است که در دنیا
تمام شده است و با توجه به خبطهایی که در این سالها انجام شده، باید امر هدایت تحصیلی و شغلی دانشآموزان ذیل معاونت متوسطه قرار گیرد که هنجارهای اجتماعی نوعی پیوستگی و رابطه معنادار با هدایت تحصیلی دارند و دانش آموزان بر اساس علایق، توانایی و استعداد خود رشته انتخاب نکردهاند. در کشورهای پیشرفته پس از ۹ سال درس خواندن عموماً به دانشآموزان یک دیپلم علوم داده میشود و دانشآموز وقتی وارد سال دهم میشود، انتخاب میکند که در دبیرستان یا هنرستان فنی درس بخواند و به این شکل دانشآموز فرصت مهارتآموزی و اندیشهورزی و کار پیدا میکند. اینجاست که مسیر روشن نیست. دانشآموزان زیادی با رؤیای پزشک شدن رشته تجربی را انتخاب میکنند، اما ازآنجاکه بهدرستی راهنمایی نمیشوند، بعد از مدتی از رشته انتخابیشان پشیمان میشوند. عدهای هدایت تحصیلی را نوعی کاغذبازی میدانند و میگویند که این هدایت بیشتر تحمیلی انجام میشود تا تحصیلی.» از آنسو پرویز رزاقی مشاور مدرسه معتقد است «هدف از راهنمایی و هدایت تحصیلی در دوره متوسطه، هدایت دانشآموزان به مناسبترین رشته تحصیلی بر اساس استعداد و علاقه آنها و همچنین بهتناسب امکانات و
نیازهای کشور است، اما نزدیک پنج سال است که آموزشوپرورش پایان خردادماه، اطلاعیهای را صادر میکند که هدایت تحصیلی دانشآموزان بر اساس مبانی آموزشی و درسی باشد و بر اساس این اطلاعیه به رغبت دانشآموز اهمیت کمتری داده میشود. ۱۵ درصد آزمون استعداد، ۱۵ درصد آزمون رغبت، ۱۰درصد نمرهای که دانشآموز میدهد و ۵درصد نظر اولیا، ۱۰درصد نظر مشاوره و ۱۰درصد تشخیص معلم و درنهایت ۳۵درصد نیز توسط آموزشوپرورش تعیین میشود، درحالیکه هدف اصلی هدایت تحصیلی کشف استعداد و علاقه دانشآموز است و باید ملاک اصلی انتخاب رشته تحصیلی او باشد، اما اینها فقط کاغذبازی است و استعداد دانشآموز تحت تأثیر سیاستهای غلط آموزشوپرورش قرار میگیرد.» نیاز به مکاشفه و دلیل و برهان نیست زیرا وقتی از یک بارم صددرصدی انتخاب رشته ده درصد آن به مالک این خواسته یعنی دانش آموزان اختصاص داده شده که توان خود را بهتر از همه میشناسند و 35 درصد نیز به آموزشوپرورش تعلق دارد تا با فاصله چند صد کیلومتری از مدرسه و عدم شناخت محیط و محاط و بهصورت شانسی نمره بدهد. پیداست وضعیت آینده یک نوجوان و در ادامه جوان و میانسال بهتر از بیانگیزگی در انتخاب
آینده برای زندگی خود ازجمله شغل و حرفه و ازدواج نخواهد بود تا حاصل این نهال سیاهچالههای جمعیتی و پیری زودرس و نگرانکننده یک جامعه باشد و محرومیت و مظلومیت هردو را سبب شود.
ادامه دارد